عهد نامه فین کن شتاین
روابط ایران و فرانسه دورۀ قاجاریه:
با وقوع انقلاب كبیر فرانسه در سال 1789م. روابط بین دو كشور ایران و فرانسه مدتی قطع گردید تا اینكه در اوایل سال 1797 دو دانشمند فرانسوی به نامهای برونیر و الیویه كه ظاهراً از طرف دولت جمهوری فرانسه برای انجام مأموریت علمی به ایران اعزام شده بودند، نامهای برای ابراهیم خان اعتمادالدوله، صدر اعظم آقا محمد خان از طرف ریمون «دوورنیناك» سفیر فرانسه در دربار عثمانی، آوردند كه سفیر پیشنهاد برقراری روابط دوستانه و مبادلات تجاری بین دو كشور را كرده بود؛ حاج ابراهیم خان در پاسخ نوشت: «ما متون معاهدات سابق بین دو كشور را مطالعه و به حسن نیت شما جهت افتتاح باب روابط دوستانه كه متضمن استقرار و راحتی مسافرین است، متوجه شدیم و به همین دلیل مایلیم اساس حسن تفاهم را برقرار كرده و با اعزام سفیر و مكاتبات دوستانه باب اتحاد و اتفاق بین دو كشور را مفتوح سازیم».[1]
در سال 1798 كه ناپلئون در مصر بود، نامهای به آقا محمدخان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد كرد ولی، این نامه وقتی به تهران رسید كه آقا محمد خان به قتل رسیده بود.
در سال 1801م، یك تاجر ارمنی به نام «آسكالون» به اتفاق «رومیو» كنسول فرانسه در بغداد، به تهران آمد و طی نامهای تقاضای اتحاد دو كشور علیه دشمنان مشترك یعنی روسیه و انگلیس را نمود اما، چون در همین زمان معاهدات مودت و تجارت بین ایران و انگلیس منعقد شده بود، لذا به نامۀ مزبور ترتیب اثر داده نشد.
به تدریج كه زمامداران ایران متوجه فتوحات ناپلئون در اروپا و برتری بر روس و انگلیس و اتریش شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید. در اثر اقدامات كنسول فرانسه در بغداد یعنی رومیو، ناپلئون به اهمیت ایران در حمله به هند و قطع شریان حیاتی امپراتوری انگلستان پی برد و در سال 1802 به «مارشال برون» سفیر خود در دربار عثمانی مأموریت داد با دولت ایران وارد مذاكره شود تا اینكه در اكتبر 1803 پرنس «دوتالیران» وزیر امور خارجه فرانسه به «رومیو» دستور داد كه جداً برای افتتاح دوستی و اتحاد با دولت ایران اقدام نماید. اشغال ناگهانی شهرهای شمالی ایران در منطقه قفقاز، توسط روسیه و بیاعتنایی انگلیس نسبت به ایران بخصوص قرار دادن شرایط فوقالعاده سنگین كه برای اعطای كمك نظامی خود بر ایران قائل شده بود باعث توجه جدی ایران به فرانسه گردید.[2]
در فوریه 1804 جواب نامۀ فتحعلیشاه قاجار به تهران آورده شد. فتحعلیشاه از اتحاد با فرانسه استقبال كرد. ناپلئون خواسته بود تا با اتحاد ایران و فرانسه بر علیه روسیه حمله كنند و كار او را یكسره سازند. فتحعلیشاه نیز از این پیشنهاد استقبال كرد و امیدوار شد كه راه نفوذ انگلیس بر ایران و هند، توسط فرانسه بسته شود. ناپلئون، سروان رومیو، آجودان مخصوص خود را با نامهای برای انعقاد قرارداد به ایران فرستاد. ناپلئون در این نامه ضمن تمجید و تعریف از رشادت ایرانیان و آزمندی انگلیس مؤكداً گوشزد كرد که ایران باید در فكر تنظیم و تجهیز ارتش خود باشد و امپراتور فرانسه حاضر به هرگونه مساعدت و یاری در این زمینه میباشد. با اینكه ناپلئون تأكید بسیاری بر محرمانه بودن این نامهها و مأموریت افرادش داشت، اما «سر هارفورد جونز» سركنسول انگلیس در بغداد توسط یك جاسوس ارمنی در دستگاه عباس میرزای ولیعهد، از ماجرا اطلاع یافت و تمام سعی خود را در ممانعت از انجام مأموریت هیأت فرانسوی به كار برد.
سروان رومیو ده روز پس از تسلیم نامۀ امپراتور فرانسه به فتحعلیشاه، از دنیا رفت. ژوبر، فرستادۀ دوم ناپلئون كه در خاك عثمانی به اتهام جاسوسی دستگیر و چهار ماه زندانی شده بود، سرانجام در اثر دخالت ایران آزاد شد و در 5 ژوئن 1806 به تهران رسید و نامۀ دیگری را به فتحعلیشاه از سوی ناپلئون، تقدیم كرد. ناپلئون ضمن تأكید بر جلوگیری از قدرت طلبی انگلیس در ایران و تجهیز ارتش ایران، آمادگی خود را برای ایجاد روابط تجاری و مودت اعلام نمود تا هر دو دولت ایران و فرانسه مقتدر گردند.[3]
ژوبر در تهران بیمار شد و فتحعلیشاه از ترس اینكه مبادا او نیز مانند رومیو تلف شود، با عجله پیشنهاداتی تهیه و به وسیله او به دولت فرانسه اعلام نمود. ژوبر در ژانویه 1807 به پاریس رسید. ناپلئون پس از ملاحظه پیشنهادات فتحعلیشاه قاجار، «لابلانش» و سروان «اگوست برونتان» را در فاصله ماههای ژانویه و می 1807 به تهران فرستاد. اعزام پی در پی سفیران فرانسه و گرمگرفتن و فعالیت فرانسه و رد و بدل كردن نامهها نشان میداد كه فرانسه چه اهمیتی برای دوست ایرانی خود قائل بوده و چه انتظاراتی از ایران داشته است.
ناپلئون در نامهای كه به وسیلۀ «بلانش» ارسال داشته بود، فتوحات خود را در پروس و روسیه اعلام نموده و پادشاهان ایران را به حمله به گرجستان و تسخیر خاك روسیه از جانب شرق تشویق كرده و ضمناً آمادگی خود را برای پذیرفتن سفیر فوقالعاده ایران جهت انعقاد عهدنامه مودت و كمك نظامی اعلام داشته بود.
انعقاد عهدنامه فین كنشتاین و پیامدهای آن
در فوریۀ 1807، دولت روسیه كه در جنگ با فرانسه شكست خورده بود، سفیر ویژۀ خود به نام «استیفانو» را به منظور انعقاد معاهده صلح به تهران فرستاد و فتحعلیشاه به اتكاء دولت فرانسه، پیشنهاد او را بدون جواب گذاشت و با عجله هیأتی را به ریاست میرزا رضاخان قزوینی بیگلربیگی با هدایای گرانبها به ارزش تقریبی یك كرور تومان به دربار ناپلئون فرستاد. امپراتور فرانسه كه در آن هنگام در اردوگاه «فین كنشتاین» واقع در پروس شرقی بود. سفیر ایران را به گرمی پذیرفت و پس از چند روز مذاكره، در چهارم می 1807،معاهدهای موسوم به « عهدنامه فین کنشتاین» در 16 ماده از طرف میرزا رضاخان سفیر ویژه ایران و كنت «دوشامپانی» وزیر امور خارجه فرانسه به امضاء رسید.
به موجب عهدنامه فین كنشتاین، امپراتور فرانسه، استقلال ایران را تضمین و گرجستان را هم حقاً متعلق به ایران دانسته و تخلیه آن را مورد نظر قرار داده و متعهد شده بود توپهای صحرایی و تفنگ و سایر سلاحهایی را كه پادشاه ایران لازم دارد به قیمت اروپا به او واگذار كند و تعدادی افسر توپخانه و مهندس پیاده نظام برای تعلیمات قشون ایران اعزام نماید؛ در مقابل، دولت ایران متعهد میشد كه بلافاصله روابط سیاسی و بازرگانی خود را با انگلیس قطع كرده و به دولت مزبور اعلان جنگ بدهد، و وزیر مختاری را كه به بمبئی فرستاده بود احضار نماید، و هرگونه ارتباط زمینی و دریایی با انگلستان را قطع كند و در هر جنگی كه انگلستان و روسیه همعهد شوند، دولتین ایران و فرانسه نیز به همان ترتیب رفتار و بر ضد آنها متحداً قیام نمایند؛ در موقع حمله به هندوستان از طرف ناپلئون، دولت ایران راه عبور بدهد و كمكهای لازم را برای عبور قشون فرانسه به عمل آورد و هر وقت كشتیهای فرانسه به خلیج فارس وارد شوند كلید احتیاجات آنان را مرتفع و ضمناً سكنۀ قندهار و افغانها را بر ضد انگلیسیها بشورانند.[4]
ناپلئون بلافاصله پس از انعقاد عهدنامه فین كنشتاین دستور تدارك اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیر مختاری در رأس یك هیأت دویست نفری افسر و در جهت تعلیم ارتش به ایران فرستاد. هیأت نظامی فرانسه در 24 دسامبر 1807 وارد تهران شد و گاردان تمام كوشش خود را برای انجام وظیفه اصلی خود كه لشكركشی به هند بود، به كار برد. وی تمام راهها و نقاط ایران را بررسی دقیق نمود و در نهایت جزیرۀ خارك از سوی ایران برای مقاصد نظامی در اختیار فرانسویان قرار گرفت. ژنرال گاردان نیز برای جلب حمایت فتحعلیشاه، به تجدید و ساماندهی ارتش ایران پرداخت. ارتشی كه هنوز به صورت سواره نظام عشایری بود. فرانسویها یك كارخانه توپریزی در اصفهان و یك زرّادخانه در تهران دایر كردند و یك صنف توپخانه صحرایی مجهز به بیست عرّاده توپ تأسیس نمودند. فتحعلیشاه نیز سرتیپ عسكرخان افشار روحی را به دربار فرانسه فرستاد كه در 21 ژانویه 1808 قراردادی مبنی بر تحویل بیست هزار قبضه تفنگ با دولت فرانسه امضاء كرد. در 23 ژانویه 1808 نیز یك معاهده بازرگانی در 23 ماده بین میرزا شفیع خان مازندرانی صدراعظم و ژنرال گاردان به امضاء رسید و روابط ایران و فرانسه به عالیترین مرحله خود رسید. انگلیس نیز تمام تلاش خود را برای شكست مأموریت ژنرال گاردان به كار بست. اما اتفاقات جهانی راه را به سوی نیات انگلیس باز نمود. قشون روسیه از ناپلئون شكست خورد و روسیه به امضای عهدنامهای با فرانسه تن داد. ناپلئون در حالی كه هنوز مركب عهدنامهای كه علیه روسیه با ایران بسته بود، خشك نشده بود، به ایران پشت كرد و در كنار رودخانه «نیمن»، تزار روس را همانند برادر در آغوش كشید و با وی عهدنامه تیلیست (1222 هجری قمری – 1807 میلادی) را بدون اینكه حتی نامی از متحد ایرانی خود در آن ببرد، امضاء كرد.[5]
زمانی كه فتحعلیشاه از اتحاد روس و فرانسه مطلع گردید، عسكرخان افشار را برای یادآوری تعهدات ناپلئون به فرانسه فرستاد. نمایندۀ اعزامی كه خود در فرانسه به عضویت یكی از لژهای فراماسونری وابسته به انگلستان درآمده و به جرگه نوكران انگلیسی پیوسته بود، در ملاقات با ناپلئون جز پاسخهای واهی چیزی نشنید، به این ترتیب امید شاه ایران به یأس مبدل شد؛ اما به جای اینكه چشم امید خود را به مردم و بسیج عمومی منعطف كند و به ارزشهای اصیل مذهبی و استفاده وسیع از روحانیون استعمارستیز تكیه نماید تا كشور را از لوث وجود استعمارگران پاك نماید، چاره و نجات خود را در توسل به قدرت استعماری دیگری یعنی انگلستان دید. با اتحاد ناپلئون و الكساندر روسی كه جهت ضد انگلیسی داشت، حیات امپراتوری بریتانیا مورد تهدید واقع شد؛ این بود كه انگلستان تلاش برای استفاده از ایران در برابر این اتحاد را آغاز نمود.
ژنرال گودویچ روسی، در 21 مد 1808 از ژنرال گاردان فرانسوی خواست كه به خاطر عهدنامه (فرانسه و روسیه) تیلیست، در سیاست دولت ایران كه بر ضد روسیه است، دخالت ننماید. ژنرال گاردان سعی كرد میان دولت روسیه كه متحد فرانسه بود و ایران كه به واسطه اقامت در آن، علاقمند آن شده بود، وساطت ننماید. انگلیس كه راه را برای خود هموار میدید دو سفیر یكی سرجان ملكم از حكومت هند و نیز سر هارفورد جونز (كنسول انگلیس در بغداد) را روانه تهران نمود. ژنرال گاردان تهدید كرد اگر پای یك انگلیسی به تهران برسد، روابط سیاسی بین ایران و فرانسه قطع خواهد شد. در اوایل اكتبر 1808 دولت روسیه پیشنهاد میانجیگری فرانسه را برای صلح با ایران رد كرد و به ایروان حمله نمود و كرانههای دریای خزر را گلوله باران كرد، اما نتوانست كاری از پیش ببرد. با امتناع فرانسویانی كه در خدمت ارتش ایران بودند در عملیات نظامی بر ضد روسیه، میرزا شفیع خان صدراعظم در نامهای كه 16 اكتبر 1808 به كنت دوشامپانی وزیر امور خارجه فرانسه، دربارۀ مذاكرات صلاح و میانجیگری دولت فرانسه رسماً سئوال كرد و مواد معاهده فین كنشتاین را كه استقلال و تمامیت ارضی ایران را تضمین كرده بود، یادآور شد؛ اما دوشامپانی به ژنرال گاردان دستور داد كه میانجیگری فرانسه را نپذیرد و دو دولت ایران و روس در تهران مذاكره كنند. ایران نیز كه از سوی فرانسه جواب منفی شنید، دست دوستی به سوی انگلیس دراز كرد. لذا ژنرال گاردان در 12 فوریه 1809 مرخصی گرفت و با خاطری افسرده تهران را ترك كرد و از ایران خارج شد. سرتیپ عسكرخان نمایندۀ ایرانی در فرانسه نیز به ایران بازگشت و روابط ایران و فرانسه قطع گردید. و تا سی سال بعد نیز، رابطه مستقیمی بین ایران و فرانسه به وجود نیامد. البته گاهگاهی به مناسبتهایی سفرایی با هدایا و تعارفات و مبادله اطلاعات میان دولتین، رفت و آمد میكردند؛ مانند اعزام ویكنت دوریشمون به ایران برای اعلام جلوس شارلدهم به تحت سلطنت و سفر میرزا حسین خان نظام الدوله آجودانباشی به دربار پادشاه فرانسه در 1839. هر چند هیأتی پس از این زمان، از سوی فرانسه به ریاست كنت دوسرسه در 1840 به ایران اعزام شد اما به نتیجهای نرسید و این هیأت پس از سه ماه اقامت به فرانسه بازگشتند.[6]
در ابتدای صدارت امیركبیر، كنت دوسارتیژ (كه قبلاً در زمان محمد شاه مجوز تجارت آزاد را گرفته بود) كوشش كرد كه طرح قراردادی را که میان حاج میرزا آقاسی صدراعظم سابق با وزیر مختار فرانسه فراهم شده بود، را تصویب شده قلمداد كند اما امیركبیر زیر بار نرفت؛ زیرا این امتیازات یك طرفه بود. كنت دوسارتیژ در پافشاری خود خشنونت به خرج داد و امیركبیر به شدت ایستادگی كرد؛ در نتیجه وزیر مختار فرانسه، ایران را ترك كرد و كار عقد معاهده تجاری میان ایران و فرانسه تا سال 1855 مسكوت ماند.